رد شدن به محتوای اصلی

خشم فرمانروای یزد

خشم فرمانروای یزد




گویند سربازان سر دسته راهزنان را گرفته و پیش فرمانروای شهر یزد آوردند چون او را بدید بی درنگ شمشیر از نیام بیرون کشیده و سرش را از بدن جدا ساخت یکی از پیشکاران گفت گرگ در گله خویش بزرگ می شود این گرگ حتما خانواده دارد بگویید آنها را هم مجازات کنند . فرمانروا که سخت آشفته بود گفت آنها را هم از میان برخواهم داشت تا کسی هوس راهزنی به سرش نزند . همسر و کودک راهزن و همچنین برادر او را نزد فرمانروا آوردند کودک و زن می گریستند و برادر راهزن التماس می کرد و می گفت چاه کن است و گناهی مرتکب نشده اما فرمانروا در کوره خشم بود و هیچ کس در دفاع از آن نگون بختان دم بر نمی آورد . چون فرمانروا دست به شمشیر برد یکی از رایزنان پیر سالخورده گفت وقتی برادر شما محاکمه شد شما کجا بودید . فرمانروا به یاد آورد که زمانی برادر خود او را به جرم دزدی و غارت از دم تیغ گذرانده بودند. پیرمرد گفت من آن زمان همین جا بودم ، آن فرمانروا هم قصد جان نزدیکان برادر شما را داشت اما همانجا گفتم فرمانروای عادل ، بیگناهان را برای ایجاد عدل نمی کشد .
فرمانروای یزد دست از شمشیر برداشت و گفت این بیچارگان را رها کنید .
ارد بزرگ اندیشمند نام آشنای کشورمان می گوید : کین خواهی از خاندان یک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نیروی آدمهای فرهمند .





دلمشغولی های شاه سلطان حسین



فرمانروای شهر از دیدار شاه سلطان حسین صفوی باز می گشت . بزرگان و ریش سفیدان شهر به دیدار سالار شهر خویش رفته و از حالا شاه ایران زمین جویا می شدند .
فرمانروای شهر گفت : شاه شاداب و آسوده هستند در زمانی که من در مجلس گفتگوی ایشان با بزرگان بودم دیدم ایشان ریز امور کشور را در اختیار دارند قیمت همه اجناس ، سود بازآریان ، میزان خمس ، تعداد مسافران سفر حج ، مشهد و کربلا را به خوبی می دانند و از زندگی خصوصی فرمانروایان شهرهای ایران آگاهند . به این مجموع آگاهی ایشان را از زندگی خصوصی و درس علما را نیز بیفزایید ، این نشان می دهد کشور هیچ مشکلی ندارد .



یکی از ریش سفیدان خردمند از جای برخواسته و گفت خدا خودش این کشور را نگهدارد . پادشاهی که چنین سرگرم اندرون کشور است کی به برون آن می نگرد .
سخن آن پیر خیلی زود آشکار شد . دودمان صفویه بدست تعدادی راهزن سرنگون گشت . اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد .

شاه سلطان حسین به روزمرگی دچار بود تمام هوش خود را برای نگهداری و نگهبانی از چیزهای خرد و بی ارزش بکار گرفته و بیشتر انباردار خوبی بود تا فرمانروایی که باید نظر به آینده کشور داشته باشد .


یاسمین آتشی


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پایگاه اُرُدیست های سوئد

پایگاه اُرُدیست های سوئد 25 rare gems of thought FromThe Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Posted: 27 Feb 2022 06:23 PM PST A person who rules over his actions and bravely follows the path of wisdom and thought, will undoubtedly be the teacher of the future generations. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani How sad it is to say to a wise man with an idea the size of the sea: You only have the right to understand as much as a glass. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani We should want people as th...

پایگاه اُرُدیست های سوئد

پایگاه اُرُدیست های سوئد بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور جمهوری آذربایجان The philosophy of Orodism in Azərbaycan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور انگلیس The philosophy of Orodism in England بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پاکستان The philosophy of Orodism in Pakistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA) بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ازبکستان The philosophy of Orodism in Uzbekistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تاجیکستان The philosophy of Orodism in United States of Tajikistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لهستان The philosophy of Orodism in Poland بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کلمبیا The philosophy of Orodism in Colombia بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مراکش The philosophy of Orodism in Morocco بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور برزیل T...

فرهنگ در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com برگرفته از : http://falsafe-greatorod.blogspot.com ارد بزرگ میگوید: فرهنگ های همریشه ، انگیزه ای توان مند است که موجب همبستگی کشورها در آینده میگردد. انسان در روند فرگشت خویش "از تنواره ای که پیش از باشندگی آدمواره ی خود در آن میزیست"، به دو چشم دچار آمد که بر فراز چکاد سر او جهان بیرونی را میپایند. گزاره ای که باید بدان نگرا نگاه کرد نیز همین است که آدمی به چشمی وابسته است که خویشکاریش "نگاه به بیرون" است؛ و از "نگاه به درون" تن در میزند، زیرا نه توانایی نگرش به درون را دارد و نه از اساس برای چنین کاری برنامه ریزی شده است. در نگاه نخست بدیهی مینماید که جهان "درون" برای آدمی هرگز هراسناک نباشد، چرا که وی درون خویش را "خودی" میپندارد، اگر هم چیزی ترس آور باشد، جهان پر از ناشناخته ها و "ناخودی" های بیرون است. اما واقعیت به وارون آنچه گمان ورزی میکنیم است. هراس ما از ناشنا...