رد شدن به محتوای اصلی

باران در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان

sepitemann@yahoo.com
برگرفته از :
http://falsafe-greatorod.blogspot.com

ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg


ارد بزرگ میگوید: بارش باران تپش زندگی و مهربانیست

باران، مهر آسمان است نه بغض آن، همانند آدمیان مهرورزی که میبارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند.

بارش باران از پستان گیتی فرزندان را در دل خاک جانی میدهد و زندگی را هویدا میکند و چه نیک مردان و زنانی که میبارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان


روح انسان/ شبیه آب است/ از آسمان جاری میشود/ به آسمان بازمیگردد/ و باید دوباره به زمین سرازیر شود/ در تغییری جاودانه (گوته)

«در نگاه به اسطوره ها، ما تا کنون همواره در کرانه ی بهره برداری از بازنمودهایی چون خورشید، ماه یا بازنمودهای برگرفته از روییدنیها درجا زده ایم. این که اسطوره ها پیش از هر چیز، بازخوردهای روانی و نمودار گوهر روح هستند، هیچگاه ما را به خود درگیر نکرده است. انسان نخستین، آنچنان خود را با به گفتار درآوردن همانیِ [عینی] چیزی که در پیرامونش بود مشغول نمیکرد، چراکه او نیازی بایسته تر و یا بهتر داشت. روح ناآگاه او انگیزه ای شکست ناپذیر را حس میکرد که همه تجربیات پیرامونش را با رخدادهای روحانی مرموز همانند میساخت. برای او دیدن فرورفتن یا فراآمدن خورشید، بسنده نبود. زیرا این بینش بیرونی میبایست رخدادی روانی نیز باشد. یعنی اینکه خورشید در جنبش خود، بازنمودی از سرنوشت یک خدا یا یک پهلوان باشد که در هیچ کجا مگر در روح انسان نهفته نیست. همه ی رخدادهای طبیعی با چهره ی اسطوره ای، مانند تابستان، زمستان، گردش ماه ها، "باران" ها و .... تعبیرهایی نمادگونه از نمایش درونی ناآگاه روح اند که از راه فرافکنی [آیِنِگی پدیده های طبیعی] میتوانند با کمک آگاهی انسان درک شوند.(روح و زندگی؛ گوستاو یونگ)»

اما درک آدمی از نیروهای طبیعی و رویدادها و چیزهای پیرامونش، بسته به فلسفه ی اندیشه ی او و همچنین جایگاه زیست وی از درک دیگران جداسر است. برای نمونه، سالها زیستن ایرانیان در سرزمین سرد و یخبندان ایرانویچ که زمستان آن ده ماهه و تابستانش دو ماه بوده، در اندیشه ی ایرانیان آنچنان تاثیر پابرجایی گذاشته است که "دوزخ" (دش اخو: در چم جایگاه زندگانیِ بد) ایرانی جایگاهی سرد و نمناک و تاریک است. اما به وارون تازیان که در زیر تیغ آفتاب روزگار میگذرانده اند، دوزخ را جایگاهی پر از آتش، گرم و سوزان چون سرزمین خود میپندارند. این در حالیست که "آتش" در اندیشه ی ایرانی، سرور بهشت نامیده شده است. همچنین پاکی سگ در ایران و نجسی آن در سرزمین تازیان میتواند نمونه ای برای دگرگونه بودن اسطوره های دو سرزمین باشند.

پیرامون "باران" نیز چنین تفاوت اندیشه هایی چهره گرفته است. برخی باران را مهر و بخشش آسمان میدانند، برخی بغض او، برخی نیز نماد گریه ی او.

در سرزمینهای پرباران، در جایی که بارانها سیلاب میسازند، باران چون ابزاری برای بغض و قهر آسمانی به دیده می آید.

اما در سرزمین اهورایی ایران که به نسبت باختر و خاور، روزگار پر باران را کمتر به چشم خود دیده است؛ باران هرگز بغض آسمان نیست، بلکه نماد تپش زندگی و مهربانیست. چراکه چشمان برزیگران کهن این سرزمین، هماره به آسمان دوخته میشده تا فرآورده های برآمده از آبیاری دِیم خویش را با مهر آسمانی، پربارتر گرداند. از این رو، بارش باران در آسمان، بازتابی زمینی در درون روان ما نیز دارد.

شگرف است بدانیم، در اندیشه ی ایرانی، میان واکنشهای آسمانی و زمینی، گونه ای پیوند و آیِنِگی دیده میشود. هنگامی که آدمیان مهرورزند، آسمان نیز از سر مهر و بخشش میبارد اما زمانی که آدمیان کینه توزانه با یکدیگر به جنگ برمیخیزند و می آغالند، آسمان خشکی خود را بر آنها فرو می آورد. در تاریخ و اسطوره نمونه های شگفتی ازین همپیوندی رفتار آسمانی با کردار زمینی را میتوانیم بیابیم؛

جنگ میان کیاکسار پادشاه ماد و آلیاتس پادشاه لیدی که پنج سال پیوستگی داشت در روز هفتم خرداد سال 585 پیش از میلاد در اوج نبرد میان نیروهای درگیر به شوند خورشید گرفتگی کامل کنار گذاشته میشود چرا که هر دو کشور، خورشیدگرفتگی را نشانه ی خشم آسمانی میدانند (از دیده یونگ، باختریان نیز چون خاوریان کنشهای آسمانی را بازتاب کردار فردی خود میدیدند تا اینکه به وارون خاوریان، روحیه ی بزرگ اندیشی خود را در سده های میانی گم کردند)

اما زیباترین نمونه مهرانگیزی باران را در شاهنامه ی فردوسی میبینیم:

جنگ میان ایران و توران، از نوذر تا روزگار زو تهماسب به درازا میکشد. که در آن نه افراسیاب بر ایرانیان چیرگی می یابد، نه ایرانیان بر او. به شوند چنین جنگ درازی میان دو کشور:

همان بُد که تنگی بُد اندر جهان / شده خشک خاک و گیا را دهان

نیامد همی ز آسمان هیچ نم / همی برکشیدند نان با درم

دو لشکر بدان گونه بُد هشت ماه / به روی اندر آورده روی سپاه

بکردند یک روز جنگی گران / که روزِ یلان بود و رزمِ سران

ز تنگی، چنان شد که چاره نماند / ز لشکر، همی پود و تاره نماند

سخن رفتشان یک به یک همزبان / "که از ماست بر ما بَدِ آسمان"

دو لشکر خشکسالی آسمان را بر بازتابِ جنگ و کینه توزی خود میدانند، ازین رو تصمیم میگیرند:

بیا تا ببخشیم رویِ زمین / سراییم بر یکدگر آفرین

سر نامداران تهی شد شد ز جنگ / ز تنگی نبُد روزگار درنگ

بر آن برنهادند هر دو سخن / که در دل ندارند کینِ کهن

ببخشند گیتی به رسم و به داد / ز کارِ گذشته نیارند یاد

و شگفتا! پس از آنکه دو کشور بر سر مرزی پیوسته "پیمان" میبندند، آسمان نیز با هر دو کشور آشتی میکند:

پر از غُلغُلِ رعد شد کوهسار / زمین شد پر از رنگ و بوی و نگار

جهان چون عروسی رسیده، جوان / پر از چشمه و باغ و آبِ روان

دست کشیدن ایرانیان و تورانیان از جنگ، و بازگشتن خرد به اندیشه ها و کردارشان؛ همزمان است با بیداری و باروری خاک گیتی به دست باران. که زمانی دراز میخواهد. روان تشنه ی گیتی باران میخواهد، روان تشنه ی آدمی هم خرد میخواهد، در این میان هیچکسی مگر یک شاعر یا یک اندیشه ور بزرگ نمیتواند همسانی و پیوند این دو را درک کند.

نم نم باران سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا میکند، خرد هم ناگهان پدید نمی آید، زمانی بس دراز میخواهد و روانی تشنه ی باران (اُرُد بزرگ)

اندیشه ی ایرانی بر این بوده و هست که:

چو مردم ندارد نهادِ پلنگ / نگردد زمانه بر او تار و تنگ

اسطوره ای که از شاهنامه برخواندیم، روایت اسطوره ای دیگری نیز دارد، و آن داستان آرش کمانگیر است که نشان دهنده ی پیوستگی تیر و باران است. در زمان منوچهر در جنگی که میان ایران و توران رخ میدهد، پیمان بر این میگذارند که آرش شیواتبر، با پرتابی تیری، مرز ایران و توران را مشخص کند. افراسیاب با وادار کردن ایرانیان به بستن چنین پیمان در اندیشه دارد تا ایران زمین را خوار سازد. اما به وارون چشمداشت او، تیر آرش بر جای مرز پیشین به زمین مینشیند.

آرش خود جان میبازد..و مردم ایران پس از زمانی دراز، آمدن دوباره ی باران را در این روز جشن میگیرند.

بارش باران از پستان گیتی فرزندان را در دل خاک جانی میدهد و زندگی را هویدا میکند و چه نیک مردان و زنانی که میبارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان (اُرُد بزرگ)

در جشن تیرگان که در این فرخنده روز برگزار میشود، همگان با آب پاشیدن به یکدیگر، هم یاد آرش کمانگیر را زنده نگه میدارند، هم آب و باران را ستایش میکنند، گِردِ آن، به شوند آنکه تیر یا تیشتر در اساطیر ایران، دبیر فلک نیز است ، این روز را روز پاسداشت و ستایش نویسندگان میدانند. . پیوند نام دجله (تیگره یا تیر) با پرآبی آن رودخانه در میان رودان و همچنین سنت پرتاب تیر یا شلیک توپ به آسمان برای باران آوری از یادمانهای کهن اسطوره ای ایرانی آرش هستند که هنوز پابرجای میباشند.

فراخی که آمد ز تنگی پدید / جهان آفرین داشت آن را کلید

به هر سو یکی جشنگه ساختند / دل از کین و نفرین بپرداختند

شوندی دیگر که میتوان با استناد به آن باران را مهر آسمان دانست نه بغض او، دیو وریتره است که خشکسالی به بار میآورد و دشمن وی "وریتره گن" یا "بهرام" [ویگن ارمنی]، ایزدی ست که با کشتن دیو خشکسالی، باران را برای آدمیان به ارمغان میآورد.



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پایگاه اُرُدیست های سوئد

پایگاه اُرُدیست های سوئد بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور جمهوری آذربایجان The philosophy of Orodism in Azərbaycan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور انگلیس The philosophy of Orodism in England بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پاکستان The philosophy of Orodism in Pakistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States of America (USA) بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ازبکستان The philosophy of Orodism in Uzbekistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تاجیکستان The philosophy of Orodism in United States of Tajikistan بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لهستان The philosophy of Orodism in Poland بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کلمبیا The philosophy of Orodism in Colombia بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مراکش The philosophy of Orodism in Morocco بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور برزیل T...

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ تصویر زمینه با موضوع سیل زدگان و آوارگان پاکستانی Posted: 08 Oct 2010 09:40 AM PDT | حجم 724 کیلوبایت | دریافت رونمایی از بمب اتمی ایران در فیلم 'شاهزاده ایرانی' + تصاویر Posted: 08 Oct 2010 12:30 AM PDT به گزارش مشرق، چند ماه پیش فیلم سینمایی «شاهزاده پارسی» (Prince of Persia) در امریکا اکران شد. این فیلم پر هزینه و کاملا حرفه‌ای که پیش‌بینی می‌شود در اسکار آینده جوائزی را از آن خود کند، در قالب یک افسانه شرقی به روایت بخشی از تاریخ، فرهنگ و آینده ایران می‌پردازد که از نقطه نظر فرهنگی و سیاسی و با توجه به مناسبات کنونی داخلی و خارجی بسیار حائز اهمیت است. پرداخت قوی و در نگاه اول مثبتِ فیلم از آنچه به سرزمین پارس تعلق دارد و همچنین جذابیت ساختار و خط داستانی آن کم و بیش از سوی مخاطبان خارجی و تا حدی ایرانی مورد اقبال و استقبال قرار گرفت. هرچند ایده اصلی این فیلم از بازی ویدئویی که به ...

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ تارنگار دیگه چه خبر؟؟ : جهان دیگر تارنگار lovely : اردیسم ORODISM تارنگار سلام بر شما : شما چی می گید؟ تارنگار زندگي با علوم تجربي تارنگار دیگه چه خبر؟؟ : جهان دیگر Posted: 23 Nov 2011 05:04 PM PST نویسنده: امیر مطمئنم داستانی که از "حکیم ارد بزرگ" رو براتون نقل قول می کنم بیشترین تغییر رو در نوع نگاهتون به مرگ ایجاد می کنه ازتون خواهش می کنم اگر دچار بیماری افسردگی هستین این مطلب رو نخونین تنها کسانی بخونن که بر خودشون مسلط هستند حکیم ارد بزرگ پدر فلسفه اردیسم ( ORODISM ) هست این شما و این داستان جهان دیگر : سالها می گذرد درختان بارها و بارها بارور می شوند ، کیهان شناسان ایرانزمین از هرپاسب * (سیاره) دوری سخن می گویند ، آنرا تازه یافته اند و نام زیبای "آزادی" را بر آن نهاده اند . هرپاسب "آزادی" در آن سوی کهکشان سو سو می زند . باید آن را دید باید به راز هرپاسب آز...