رد شدن به محتوای اصلی

اسطوره در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان

sepitemann@yahoo.com
برگرفته از :
http://falsafe-greatorod.blogspot.com

ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg ارد بزرگ /   Orod Bozorg


ارد بزرگ میگوید: سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند، به اسطوره های کشورهای دیگر دلخوش میکند. فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند

اسطوره (همریشه با story) که در زبان فارسی بدان "میث" یا "میتوخت" (همریشه با mythology) میگویند از گونه پیچیده ترین دانشهای انسانی است. برای شناخت درست اسطوره های یک کشور، نیاز به دانستن دانشهایی چون، زبان شناسی تطبیقی، جامعه شناسی، انسان شناسی، تاریخ، ادبیات، روانشناسی داریم، تا جایی که اسطوره شناسان را میتوان "خردمندان همه چیز دان" امروزه خواند.

البته از دیدگاه "پوپر" بر هر آنچه که "ابطال پذیری" علمی ندارد، نمیتوان نام دانش و علم نهاد، ازینرو برخی از ناباوران به شوند گستردگی و کران ناپذیری این دانش، آن را نیمه دانش میدانند. برخی نیز پا را فراتر نهاده اند و اسطوره را افسانه و نیرنگ و دروغ و حتا لالایی برای خواب بچه ها میدانند. در این میان فردوسی بزرگ، رای دیگری در سر میپروراند:

تو این را دروغ و فسانه مدان / به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان

ازو هر چه اندر خورد با خرد / دگر بر ره رمز معنی برد (فردوسی بزرگ)

او برین باور است که کتاب سراسر اسطوره اش، هرگز دروغ و افسانه نیست. افته هایی درین کتاب هست که خردمندانه و باورپذیر مینماید، اما آنهایی هم که باورناپذیر و فرابودانگارانه به دیده می آید، رمز و رازی در خود میپرورد، که بازگشایی مازهای رازش بر گردن خوانندگان این کتاب سترگ است. برای نمونه فردوسی تا جایی که میتواند (تا کرانه ی امانت داری در بازگویی خط به خط خداینامه ها)، در تلاش است تا گفتار خویش را خردمندانه به دیده آورد. برای نمونه، فردوسی، دیو را، به پیکره ی انسان می آراید:

تو مر دیو را مردم بد شناس / کسی کاو ندارد ز یزدان سپاس

یا در داستان جنگ رستم با اکوان دیو، ناخرسندی خود از ناباورانه بودن داستان را باز میگوید:

خردمند کاین داستان بشنود / به دانش گراید، بدین نگرود

ولیکن چو معنیش یاد آوری / شود رام و کوته کند داوری

تو بشنو ز گفتار دهقان پیر / اگرچه نباشد سخن دلپذیر

به هر روی، شک در اینکه آیا میتوان "دانش اسطوره" را در چارچوب شناخته شده ی دانشیک امروزه گنجاند یا نه، یک چیز است و پذیرفتن تاثیرگذاری چنین دانشی چیز دیگری. اما دانش کاربردگرا(پراگمات)ی امروزه ی جهان از داشتن ابزار شناسایی تاثیر اسطوره بر زندگی انسان بی بهره است. در این میان، تنها شاخه ای از روانشناسی تحلیلی "گوستاو یونگ" به کاربرد اسطوره ه در زندگی آدمی میپردازد.

"اسطوره" ها، داستانهایی ملی یا فرا ملی هستند که در گستره ی سرزمینی یا جهانی، راز و رمزهای سرشت آدمی، نوزاییهای طبیعت و بسیاری دانستنیهای دیگر را در بر میگیرند. آنها کلید باغ تو در توی گیتی هستند. هر کس کلید را در دست داشته باشد، گیتی را هم در مشت دارد. رخدادهایی گوناگون گیتی کم نیستند. پیشامدها می آیند و میروند، و انبوهی از دانسته ها و نگاره ها را در اندیشه ی آدمی مینگارند.

در این میان تنها چیزی که بر جای میماند، سرگشتگی انسان است. او شگفت زده از پراکندگی رویدادهای پیرامونش، یگانگی درونی خویش را از دست میدهد و پیرو آنچه در بیرون از خود معنی آن را در نمی یابد، از خود بیگانه میشود. تا این که کهن انسانها یکی پس از دیگری میمیرند و تجربه های خویش را همراه با جایگاه خود، به نو انسانهای پسین تر میسپارند. اما از آنجا که نسلهای آدمیان را پیوستگی های بسیاری پیوند میزند، تجربه ی نسلهای پی در پی، از راه به اشتراک گذاشتن "کهن الگو"ها یگانگی درونی آدمی را موجب میشوند.

به گفته ی دیگر، کهن الگو که بن مایه های اسطوره است، همچون جنگ افزاری، یگانگی انسان را در برابر رخدادهای پراکنده و گوناگون (که انسان را به پریشانی و از خودبیگانگی وادار میسازند) نگاهبانی میکند، زیرا به او راز هستی را میگوید؛ و او را به آرامش فرامیخواند. اسطوره ها به انسان میگویند: همه ی دگرگونی های و پلشتی های آسمان و سرنوشت، چیزی بیش از دوباره آفرینی یک رویداد ساده نیستند. از این رو، اسطوره ها با بخشیدن دانایی به آدمی، از دوباره کاری ها و ندانم کاری ها جلوگیری میکنند. برای نمونه:

"شیخ محمود شبستری" میسراید:

مسلمان گر بدانستی که، بت چیست / یقین کردی که دین، در بت پرستیست

در کهن دوران، آدمیان با کمک درک شهودی خویش از گیتی، قدرتهای باشنده در جهان پیرامون، یا ویژه تر کشاکش نیروهای هاژمان خود را در پیکره ی خدایان "تمثیل" کردند از این رو، بتها، پیکرینگیِ اساطیرند؛ به گفته ی دیگر همه ی راز و رمزها و پیچیدگیهای جامعه ی تازیان، در بتهایشان نمادینه شده است. حال اگر مسلمانان بت شکن، به واکاوی رازهای میان بتها میپرداختند و به جای شکستن آنها، با شناختنشان، کاستیها و افزونیهای خویشتن را ویرایش میکردند، آشکارا میتوانستند هاژمانی پاکیزه و بی آلایش داشته باشند. یعنی همانی که "دین" در پی آن است.

به هر روی تفاوت اساطیر کشورها با هم، از دگرسان بودن طبیعت، رخدادها،تاریخ، روح و آداب و رسوم و شیوه اندیشیدن مردم آن کشور شالوده میگیرد؛ زیرا هر سرزمین جدا از یکسانی زندگی انسانها، رویدادهای متفاوت را آزموده، که شوند جداسری روح کشورها با یکدیگر شده است.

تا جایی هر کوه و دریا در اسطوره یک واژه اند. برای نمونه واژه ی "سیاماکا" را میتوان نام برد، که در آغاز نام کوهی بوده است، و در دوران سپستردر اسطوره به نام دیوی دگرگون میشود. ردپای او را در داستان جنگ سیامک و خروزان دیو (کوه ارازورا) نیز میتوانیم ببینیم.

شاید گزافه نباشد اگر ادعا کنیم کشورها، فراتر از روند پیشرفت مایگانی و دگردیسی اندامواره شان، همواره کهن الگوی خود را تکرار میکنند. برای نمونه، آیا کسی میتواند تفاوتی میان رهبران مارکسیست شوروی [نمونه استالین]، و تزارهای کهن روسیه [نمونه پطر] و همچنین خاقانهای چین با مائو ببیند؟ و آیا اروپا با یکپارچگی اش، سودای امپراطوری روم (سلم) را در سر نمیپروراند؟

به هر روی، اسطوره ها گونه ای الگوی ناخودآگاهانه، برای بهره گیری آگاهانه واکنشهای آدمیان در برابر رویدادهای گوناگون روزمره اند با این تفسیر که تاریخ تکرار میشود. کشوری که الگوهای اساطیری اش را فراموش کند محکوم است به بازآموزی و بازآفرینی نمودارهای کهن خود. در این میان، میل به اسطوره خواهی مردمان چنین کشوری را وادار میسازد تا از اساطیر دیگر کشورها بهره گیرند. اما کهن الگوی آن یکی، هرگز روان این یکی را سیراب نمیسازد. و این می انجامد به گونه ای از خودبیگانگی فرهنگی.

در کشوری چون ایران، که اساطیر آن بونده تر و رایومندتر از دیگر فرهنگها چهره پردازی شده اند، یا فراتر از آن، بنابر دبستان هگل گرا، روح ملی کشور خود را باز میتابانند (اندیشه استاد مرتضی ثاقب فر)، بیگانگی با اساطیر، آسیب پذیری و بی پناهی بیشتری به ارمغان می آورد.

در این میان، وابستگی ایران و ایرانی به اسطوره های خویش از سوی برخی از اندیشمندان به چالش گرفته شده است. مهاتما گاندی اسطوره دوستی و سنت پرستی ایرانی را میستاید اما بر نازایی برخی سنتهای ایرانی خرده میگیرد.

سخن گفتن از روح ملی یک کشور (جدا از دیدگاه خرده بینانه ی دانشگاهی که پرداختن به چنین گزاره ای را درست یا نادرست میداند)، کاری سخت و بسیار دشوار است. آنهم کشوری همچون ایران که فرهنگ آن، فراتر از مرزهای خویش سرزمینهای بسیاری را در پوشش خویش گرفته است.

روح ملی ایران، در یک گزاره ی کوتاه "جنگ همیشگی میان نیکی و بدی"، و خویشکاری آدمیان در یاوری اهورامزدا برای پیروزی در آن است.

روح ملی ایران را در شاهنامه، «کتابی که هیچ ملتی همسان با آن را ندارد؛(آرتور نولدکه)» به آشکارا در می یابیم؛

جنگ میان نیک و بد را از آغاز اسطوره های شاهنامه تا پایان آن به آشکارا میبینیم.

جنگ میان سیامک و خروزان دیو - جنگهای تهمورث و جمشید با دیوان - جنگ فریدون و ضحاک – جنگ منوچهر با سلم و تور – جنگ نوذر و افراسیاب تورانی – جنگهای میان ایران و توران و ....... همه و همگی بازتاب چنین روحی در پیکره ی ایران هستند.

از آنچه گفتیم پیداست، اسطوره ها، چراغی روشن بر فراز اندیشه اند، تا آدمیان هیچگاه نژادگی و خویشکاری خود را در کوره راه های تاریخ فراموش نکنند.

بیچاره فرزندانی که اسطوره های سرزمین خویش را فراموش کنند؛ آنان آسیب پذیر و بی سرپناهند (اُرُد بزرگ)




نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ راز شگفت‌انگیز لبخند مونالیزا فاش شد!! گفت و گوی من و خدا تست آلزایمر دختر فداکار کفر دخترا رو در بیارید! داستان جالب امتحان داماد ها! ( انده خنده! ) تصاویری شگفت انگیز و جالب راز شگفت‌انگیز لبخند مونالیزا فاش شد!! Posted: 31 Jan 2011 11:09 AM PST فرهنگ > تجسمی - محققان با استفاده از اشعه ‌ایکس در مطالعه نقاشی معروف لئوناردو داوینچی موفق شدند از شیوه رنگ‌آمیزی و قرار گرفتن این لایه‌ها در نقاط مختلف چهره مونالیزا سر دربیاورند. به گزارش خبرآنلاین، دانشمندان موفق به کشف این نکته شده‌اند که داوینچی در نقاشی‌هایش جلوه‌ای به کار می‌برد که به «سفوماتو» یا محوکاری شهرت دارد. آنها به نتیجه رسیده‌اند داوینچی برای خلق این جلوه بصری حدود 40 لایه بسیار نازک رنگی روی نقاشی‌هایش بکار برده و برای این کار از انگشت دستش استفاده کرده است. این لایه‌های نازک رنگدانه‌های هم‌خانواده نوعی سایه دور دهان مونالیزا ا

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ

آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ Parsine.Com | پایگاه خبری تحلیلی پارسینه 3 Parsine.Com | پایگاه خبری تحلیلی پارسینه 2 Parsine.Com | پایگاه خبری تحلیلی پارسینه 1 تارنگار : زيبا ترين كلام ها Parsine.Com | پایگاه خبری تحلیلی پارسینه 3 Posted: 19 Oct 2011 08:07 AM PDT رمز جذابیت برخی افراد چیست؟ یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است‌. شخص می‌تواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین می‌تواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی می‌توانیم صاحب آن باشیم‌: ظاهری آراسته داشته باشید. تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب

انتقام دلیل سبکی عقل و پستی روح است . سقراط

انتقام دلیل سبکی عقل و پستی روح است . سقراط برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن . ارد بزرگ من اندیشۀ خود را در معرض این فکر مسخرۀ رندانه قرار نمی دهم که هرچه بر سر آدمی می آید ، خیر و صلاح اوست ، بلکه بر آنم که هر کسی از پیشامد به بهترین وجه استفاده کند ، مانند انسان خوب و فرزانه ای عمل کرده است . کمبرلند بی خردی است، که بگویم کسی بدی را بی بهانه (دلیل )انجام می دهد . فردوسی خردمند تاریکی در زندگی ماندگار و ابدی نیست ، برسان روشنایی . ارد بزرگ اگر به جای اسلحه با معلم به جنگ دنیا می رفتیم ، همۀ دشمنان نابود می شدند . بیسمارک تاریخ تکرار بى پایان خطاهاى زندگى است. لورنس دورل سربر گریبان فرو بر، از دل خویش بپرس آنچه را که مى داند. شکسپیر هیچ کس به خرد غایى نرسد، مگر آن را در خود جست وجو کند. اینشتین تاریخ حقیقتى است که سرانجام به افسانه و افسانه دروغى است که سرانجام به تاریخ مى پیوندد. جین کاکتیو منبع : رادیو پیام http://www.radiopayam.ir/show_note.php?nd=185